محل تبلیغات شما


                                    روایتی امروزین از اساطیر
                                

                                      نرگس مقدسیان                                                     

 

یادداشتی بر مجموعه داستان "یادداشت های سبیل یک مرده" نوشتۀ دکتر ایرج نوبخت         

 

"یادداشت های سبیل یک مرده " سومین مجموعه داستان دکتر ایرج نوبخت ،شامل شانزده داستان کوتاه است که درسال نودو شش از انتشارات سمام به چاپ رسیده است.  نویسنده ای که  تالیفاتی چون "درامدی برجامعه شناسی ادبیات فارسی"،"نظم ونثر فارسی درزمینه ی اجتماعی" وترجمه های درخشانی از اثارنویسندگانی  چون ناظم حکمت، یاشارکمال،اورهان پاموک ،کارل جاپک،یلماز گونی، کازانتزاکیس، پاول باژوف . درکارنامه ی خود دارد.
 

جان بارت درمقاله ی "تهی شدگی ادبیات " می گوید به دلیل توجه افراطی به فرم ،شکل داستان وافراط در تکنیک گرایی، وضعیت داستانویسی در نیمه دوم دهه 1960 تهی شده»می نمود ونواوری محتوایی دیگر میسر به نطر نمی رسید. درتضاد با تکنیک زدگی این داستانویسان، داستانویسانی به کلی از طبع ازمایی درسبک های جدید ونوجویی درشیوه های داستانویسی اجتناب میکنند ،غافل ازاینکه وقتی دیدگاهای غالب دریک فرهنگ تحت شرایط اجتماعی و اقتصادی تغییر میکنند، شیوه ها  وساختمایه ها هنری هم وما باید عوض شوند.از نظر جان بارت هم نویسندگانی که از انقلاب مدرنیسم بی خبرند و همچنان به شیوه های پیشین داستان می نویسند وهم نویسندگانی که اسیر تکنیک گرایی افراطی اند به یک میزان از ضرورت های دوره وزمانه خویش غفلت میکنند ونمی توانند به مسائل اجتماعی و فرهنگی جدید عصرخود پاسخی درخور بدهند.

وضعیت موجود، ایجاب میکرد که نویسندگان قرن بیستم با اندیشه و ونگاهی نوبه جهان پیرامونشان داستانهای متفاوت بنویسند، داستانهایی که هم به فرم گرایی تهی شدۀ مدرن بسنده نکند  وهم از سنت های کهنه شده ی داستانهای پیشامدرن فراتر رود. از این رو،این نویسندگان به بازنگاری اثارکهن درزمان ومکان امروزین روی اوردند.  این کار به تعبیر بارت  حکم "غنی سازی پسا مدرنی ادبیات" رادارد .غنی سازی ادبیات  به روش های مختلفی می تواند صورت بگیرد یکی از این روشها بازنگاری داستانهای کهن درزمان ومکانی امروزین از طریق قداست زدایی ازهنر وبا استفاده ازهجو است.  به عبارت دیگر نویسنده متنی قدیمی  واشنا را با افزودن یا تغییر دادن برخی از عناصر ان به گونه ای  باز می نویسد که به شرایط  واوضاع اقتصادی و اجتماعی –فرهنگی معاصر ربط پیدا کند و معنای اکنونی وامروزین از ان خلق شود. می توان گفت  داستان های " پرومته ی رسته از زنجیر"" سیزیف عاقبت به خیر"و" یک دادخواست از دوزخ" "رویین تن 2001"ازمجموعه داستان "یادداشت های سبیل یک مرده" مصداق بارزداستانهایی است که جان بارت انها را غنی سازی ادبیات می نامد .

 

.در ادبیات و هنرما غالبا از نام پرومته بعنوان قهرمان در زنجیر نامیده می شود و مفهوم فلسفی ان روح عصیانگر بشر در برابر قوانین طبیعت ودرمقابل تمامی قیدو بند هایست که دست وپای اورابه عنوان انسان ازاد بسته اند و پیکار ونبرد دائمی او برای گسستن همه ی زنجیرهایست  که اورا احاطه کرده اند.پرومته سمبل عصیان بشر است در برابر سرنوشت و تقدیر و نیروهایی  که بر او حکمرانی می کنند.اونمادو سنبل انسان رنج کشیده است، همه ی رنجهایی که تاکنون  برانسانها رفته است .نماد انسانهایی که علارغم تحمل رنج بسیار سر تعظیم برحاکمان خود فرود نیاورده اند .

درداستان " پرومته رسته از زنجیر" در ابتدا  چهار روایت به نقل از کافکا اورده میشود و داستان" پرومته رسته از زنجیر" روایتی دیگرو افسانه ی پنجم است در حدیث پرومتئوس.

داستانی شیرین ، قصه محور بازاویه دید دانای کل و ماجرای گفتگوی کرکسی جگر خواراز نمایندگان خدایان با پرومته ی عصیانگر است. که دراخر پرومته ی رسته از زنجیررا، به جرم  لکه دارکردن عفت عمومی و نجس ساختن اماکن باستانی ، دستگیرو به ده سال حبس محکوم می کنند وپس ازازادی،  ازاودراردوگاه باز پروری خبرمی دهند و سرانجام نیزهرگز خبری ازاو نشد که نشد.
بدین ترتیب پرومته ای که دراساطیر نماد روح عصیانگردربرابرتمامی قید و بندها وپیکار برای گسستن همه زنجیرهاست، درداستان  به پرومته ی امروزینی مبدل میشود که هیچ اثرو خبری ازاو نیست. و حاکی ار تبدیل قهرمان افسانه ای دیروز به ضد قهرمان امروزین عصر ماست…وشاید بازگوکننده ی ان باشد که  درعصرما دیگر " قهرمانان مرده اند".


در داستان "سیزیف عاقبت به خیر"در کنار سیزیف افسانه ای ، از سیزیف شیک وپیک امروزینی روایت میشود که صاحب یک باشگاه کوهنوردی است که  معروف ترین کوهنوردان جهان برای رفتن دران سرودست می شکنند .سیزیف معاصرهرروزبعد اینکه صبحانه ی مفصلی می خورد ،با ماشین فراری لیمویی رنگش به کوه المپ می رود ماشین را پای کوه پارک ،ترووفرز به قلعه صعود ، سنگ را بالای کوه می گذارد وسنگ که قل میخورد صاف می رود سوراخ زمین گلفی که امروزه دردامن کوه درست شده .و سیزیف ،بعد از خوردن قهوه اش ساعت نه صبح خونسردو بی دغدغه  دردفتر کارش نشسته است و قصد دارد دریک موزه خصوصی سنگ را درمعرض تماشا بگذارد و یقین دارد دراندک زمانی پول هنگفتی از طریق فروش ان به جیب می زند.


چنانکه می دانید"خدایان سیزیف را بر آن  داشته بودند تا مدام تخته سنگی را به فراز کوهی رسانده و هر بار تخته سنگ به سبب وزنی که داشت باز به پای کوه در می‌غلتید. این چرخه تا ابد برای او ادامه داشت.  خدایان چنین می‌پنداشتند که کیفری دهشت بارتر از کار بیهوده و نومیدانه نیست.".

.
 به همین دلیل و از طریق تأثیر آثار کلاسیک یونانی بر فرهنگ مدرن امروزه انجام وظایفی که در عین دشواری، بی‌معنی و تمام نشدنی نیز هستند را سیزیف‌وار» خطاب می‌کنند.که البرکامو کامو برای تبیین برداشت فلسفی خود از زندگی انسان مدرن دست به دامن این اسطوره می‌شود.و واژه ی "ابزورد" رادرمورد ان  به کاربرده است که بعدها الهام بخش گونه‌ای از تئاتر به نام تئاتر پوچی

میگردد.
مجازات سیزیف، او را به تعبیر کامو قهرمان پوچ” می‌کند. سیزیف محکوم به تکراری است که از آن رهایی نخواهد یافت، عملی که ثمره‌ای ندارد. انسان مدرن در چهارچوب سیستمیک جامعه‌اش هم محکوم به چنین روزمرگی‌ای است. چرخه‌ای باطل از بیدار شدن و به خواب رفتن و در میانه، تکرار مکررات .اما نگاه کامو به مسئله‌ی پوچی نگاهی ناامیدانه نیست. کامو معتقد است انسان پوچ باید به پذیرش برسد. و در ورای این پذیرش است که می‌تواند خودشکوفایی پیدا کند. پوچی و درک آن، از زاویه‌ی دید کامو مرحله‌ای از آگاهی و راهی به سوی پیشرفت است.

نویسنده درداستان "سیزیف عاقبت به خیر" با تخیل قوی ،پارودی و استفاده از عنصر ایرونی ،غافلگیری ، با تغییر دادن برخی از عناصراین افسانه کهن و افزودن جنبه های از فرهنگ معاصر دران که به شرایط و اوضاع اجتماعی وفرهنگی امروزی ربط پیدا می کندو با قداست زدایی از هنر  و استفاده عنصر هجو دست به باز افرینی و  خلق معنایی نوو امروزین ازاین افسانه ی اساطیری می زند،که حکایتگرفردیت لجام گسیخته ومنفعت طلبی ونگاه بازاری و سوداگری انسان معاصردربرابر قهرمان افسانه ای دیروز است. واقعیت تلخ انست که رانت بازی ،سلبریتی بودن برندسازی و ثروتمند شدن و موفق بودن به هر قیمتی ازویژیگهای انسان عصرماست.

 

نویسنده اما با اوردن جمله اخرین داستان و گفتن " نتیجه ی ا خلاقی پژوهش سر بی گناه بالای دار می رود اما بعد پایینش می اورند" قطعیتی تمام شده به داستان می بخشد. ودرِ تاویل های دیگراز داستان را می بندد.که ، خود این نتیجه  و مفهوم ان نیز امری نسبی است وهیچگاه نمی تواند قطعیت داشته باشد .چنانکه ممکن است خواننده ای بگوید به چشم خود دیده که سر بی گناه بالای دار رفته است. یا ممکن است چنین پرسشی را در ذهن خواننده ای ایجاد کند که ایا این عاقبت به خیری  ازان سیزیفی ازجایگاه طبقاتی و اجتماعی مرفه  نیست ،  اگر سیزیف از جایگاه اجتماعی پایین جامعه مثلا اگر کارگر زاده بود ، می توانست صاحب یک باشگاه معروف کوهنوردی درتسالی و صاحب یک ماشین "فرَاری "باشد و سیزیف کارگرزادۀ ما همان سیزیفی  نیست که امروز محکوم است برای انکه گرسنه نماند، بدون کوچکترین  تقاضا وخواسته ای  14الی16 ساعت درروزدنبال تخته سنگی بدود.که هیچ ارتباطی با تخصص او ندارد

انطور که راوی دانای کل داستان " رویین تن.  "اذعان می دارد که به خصلت طبقاتی معتقد نیست و, عملکرد انسانها را براساس پایگاه طبقاتی واجتماعی انها نمی داند وانطورکه  انتونیو گرامشی که برنقش هژمونی  وتاثیر عوامل وفاکتورهایی چون اخلاق ،خانواده اموزش و پرورش و ونهادهای مدنی  نیز تاکید دارد ،نگارنده هم با نگرش یکسویه وخطی  دررابطه  زیر بنا و روبنا ونگاه اقتصاد مدار صرف برزندگی انسان ها که مثل بختک تک تک رفتار ادما را زیر نظر داشته  و سرنوشت آنان را بطور جبری رقم  بزند مخالفم .  با همه ی اینها اما، واقعیتهای دنیای سودمحور امروز ما به طور ملموس نشانگر انست که عامل اقتصادی و جایگاه اجتماعی واقتصادی درمیان متغیرهاو فاکتورهای مختلف، نقشی بس تعیین کننده می تواند داشته باشد.

 

" مجنون پست مدرن" و" اندراحوالات ادم خواران" " قدم علی و خرش" دلتنگی "و.درواقع  حکایت های لطیفه واری هستند که با استفاده ازعنصرایرونی و غافلگیری ، و زبان سادۀ جامعه شناختی ، هستی شناسی و وروانشناختی خود می تواند ، طیفی از مخاطبین عام  را  با خود همراه کند.
 

 دربیشتر داستانهای مجموعه ی " یادداشت های سبیل یک مرده"، راوی ،با گسستن خط روایی ،درداستان حضور می یابد وبا خواننده رودررو حرف می زند. مثلا درپاورقی ها یا ابتدای داستانها وارد گفتگو با خواننده میشود مثلا "خواننده ی عزیز این داستان یک نقص بنیادی دارد."،یا جملاتی کوتاهی چون" خواننده ی عزیز"یا" دردسرتون نمیدم "جونم بهتون بگه" ، راوی با دخالت و  تلنگرهای اینچنینی خود به خواننده ، جریان روایت داستان براساس اصول رئالیسم را برهم می زند . نویسنده ،راجع به داستان حرف می زند و تلاش می کند تا برتصنعی بودن داستان تآکید کند. بامخاطب قراردادن خواننده، زاویه دید از ذهنیت مرکزی ، به روایت برون رویداد تغییر می کند .راوی دراین بخش ها وقایع را نه از نگاه شخصیت اصلی، بلکه با صدای خود وبه عنوان کسی خارج از داستان حرف می زند. و داستان را به سمت یک فراستان ( ازمولفه های پسا مدرن ) سوق می دهد. فراداستانی که به گفته  ویلیام گس منتقد امریکایی که اصل واقعییت مانندی در آنها با دخالت های صریح راوی دراتفاقات وسیر حوادث نقض می شود. .

 

می توان گفت داستان " یک فنجان قهوه با ناشناس "بدلیل ایجازبکاربرده درمتن و لحاظ کردن سهم مخاطب  ، همچنین داستانهایی چون  " پرومته رسته از زنجیر"،" یادداشت های سبیل یک مرده "،" رویین تن 2001"یک دادخواست از دوزخ"،از این مجموعه با بازافرینی یا بازنگاری داستانها وقصه های کهن واساطیری در زمان  ومکانی اکنونی از طریق قداست زدایی ازهنر وبا استفاده ازعنصرهجو و خلق مفاهیم امروزین ازان  ،با زبانی ساده، ذهن خواننده ی خود را در مفاهیم جامعه شناختی ، هستی شناسی و فلسفی به چالش کشیده و به کنکاش وپرسش وا می دارد .

                                                                      

                                                                     16/ 5/97

صدای له شدگان/یادداشتی بر " غریبه ها و پسرک بومی" از احمد محمود /نرگس مقدسیان/ مجلۀ دیلمان

روایتی امروزین از اساطیر/نرگس مقدسیان / مجله ی دیلمان

به کجا می رویم؟/ نیم نگاهی به وضعیت داستان نویسی امروز ایران/ نرگس مقدسیان

ی ,های ,، ,داستان ,یک ,سیزیف ,است که ,یادداشت های ,های سبیل ,سبیل یک ,یک مرده ,قداست زدایی ازهنر ,طریق قداست زدایی

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

اشعار الشاعرمحمد ابولیماء الفرحانی ورزش و سلامتی